پری مو آبی مرموز پینوکیو که بود؟ بررسی یک داستان
پینوکیو نفسش بند آمده بود. او میتوانست ببیند که قاتلان به دنبال او میآیند، بنابراین با همان سرعتی که پاهای چوبیاش او را حمل میکنند، دوید. به خانه ای رسید، در زد و فریاد کمک خواست. خانه ساکت بود و قاتلان در همان نزدیکی بودند. پینوکیو شروع به لگد زدن به در کرد و سرش را به در کوبید.
دختر کوچکی با موهای آبی در پنجره ظاهر شد. چشمانش بسته بود و دستها روی سینهاش روی هم گذاشته بودند. بدون اینکه لب هایش را تکان دهد و با صدایی که ماورایی به نظر می رسید گفت: «در این خانه هیچکس نیست. همه مرده اند.» ناامیدی پینوکیو بیشتر شد. با فریاد از او التماس کرد: “حداقل تو باز کن لطفا.” لب های دخترک بسته ماند. او گفت: من هم مرده ام. وقتی پینوکیو از او پرسید پشت پنجره چه میکنی، دخترک گفت که منتظر تابوت است تا او را ببرد.
دختر مو آبی ناپدید شد و پنجره بدون هیچ صدایی بسته شد. پینوکیو شروع کرد به گریه کردن و از دختر درخواست ترحم کرد. اما خیلی دیر بود. قاتلان او را گرفتند و از درخت بلوط بزرگی آویزان کردند.
کارلو لورنزینی، معروف به کارلو کولودی، در اصل ماجراهای پینوکیو را در سال 1881 در Il Giornale per i bambini، یک روزنامه ایتالیایی برای کودکان منتشر کرد. وقتی داستان با آویزان شدن پینوکیو از درخت به پایان رسید، بچه ها مضطرب شدند. روزنامه مملو از نامه های خوانندگان جوان بود که از کولودی می خواستند این شخصیت را احیا کند.
چند ماه بعد، نویسنده موافقت کرد. او دومین دوره اقساط را با پری جادویی آغاز کرد که هنوز به شکل دختری با موهای آبی بود و از پنجره به بیرون نگاه می کرد. پری (به ایتالیایی fata) برای پینوکیو که از گردن او آویزان بود و باد او را به اطراف هل می داد احساس ترحم کرد، بنابراین او یک شاهین را صدا کرد تا او را نجات دهد.
مخاطبان پینوکیو تشنه چیزهای بیشتری شدند. در سال 1883، کولودی قسمتهای خود را در کتابی منتشر کرد که با نسخههای چاپی به حدود 300 زبان مختلف، به یکی از ترجمهترین کتابهای جهان تبدیل شد.
برخلاف تصور عمومی، داستان اصلی درباره عروسکی با بینی در حال رشد نیست. در واقع، بینی پینوکیو در پاسخ به دروغگوییاش فقط دو برابر بزرگ میشود، و این فقط تا اولین قسمتهای کولودی نبود – این فقط در مرکز داستان نبود. این فیلم سال 1940 دیزنی بود که این ویژگی شخصیتی را برجسته کرد و از آن مانند یک جلوه ویژه بصری در آن دوران استفاده کرد.منبع
به همین دلیل است که پس از خواندن کتاب اصلی کولودی – به زبان توسکانی – برای پسرش، آنا کراچینا مصمم شد تا ترجمه ای جدید و وفادارتر از پینوکیو بسازد. کراچینا که در چند مایلی جنوب فلورانس در حومه شهر توسکانی بزرگ شد، جایی که این لهجه نزدیک به لهجه ای بود که در زمان کولودی صحبت می شد، حتی بیشتر از ظرافت های خود زبان آگاه بود.
کراچینا میگوید: پیام پینوکیو پیچیدهتر و چندوجهیتر از آن چیزی است که مردم انتظار دارند. «این در واقع داستانی است که وضعیت وحشتناک فقرا در آن زمان را منعکس میکند، و طنزی است که ویژگیهای بسیاری از ایتالیاییها را نشان میدهد – در میان بسیاری، مشغولیت دائمی به بلا فیگورات [برای ایجاد تأثیر خوب بر دیگران].
ایده اصلی داستان اصلی این است که اگر آموزش نبینید، نمیتوانید انسانیت خود را به دست آورید و برای همیشه یک عروسک خیمه شب بازی باقی میمانید—دیگران رشتههای شما را خواهند کشید. یا حتی بدتر از آن، شما یک الاغ خواهید بود، زندگی یک الاغ را خواهید داشت و حتی ممکن است به مرگ یک الاغ بمیرید.» در زبان ایتالیایی، خر بودن یا asino به معنای خوب نبودن در مدرسه است یا تا حد خستگی کار کردن.
کراچینا اضافه میکند که داستان کولودی ترسناکتر و تاریکتر از نسخه دیزنی بود، زیرا بسیاری از ماجراهای ترسناک رخ میدهند. او میگوید: «اما هرگز فراموش نکنید که او برای کودکان مینویسد، زیرا راهی برای شاد کردن خوانندگان کوچکش پس از قسمتهای وحشتناک دارد.
کراسینا که زبان، ادبیات و فرهنگ ایتالیایی را در پردیسهای فلورانس دانشگاه استنفورد و کالج سارا لارنس تدریس کرده است، در سال 2017 سفری را آغاز کرد تا درباره داستان واقعی پشت عروسک چوبی بیشتر بداند. او جان هوپر، اکونومیست ایتالیا و ایتالیا را به خدمت گرفت. خبرنگار واتیکان در جستجوی خود. آنها با هم ترجمه مشروح جدیدی از ماجراهای پینوکیو را نوشتند که در سپتامبر 2021 منتشر شد.
کراچینا در طول تحقیقات خود متوجه شد که بسیاری از شخصیت ها و محیط های پینوکیو از افراد و مکان های واقعی در زندگی نویسنده الهام گرفته شده اند. یکی از آنها به ویژه توجه او را به خود جلب کرد: پری مو آبی.
کولودی زمان زیادی را با برادرش، پائولو لورنزینی، در ویلا ایل بل ریپوزو می گذراند، مکانی که پائولو در کاستلو، شهری در حدود شش مایلی خارج از فلورانس، اجاره می کرد. این شهر کوچک، پر از ویلاهای بزرگ و تزئین شده، مکانی بود که خانواده های ثروتمند فلورانس، مانند خانواده مدیچی، برای فرار از گرمای تابستان به آنجا می رفتند.
زمانی که کولودی در کاستلو زندگی می کرد، مادرش، پائولو و همسر پائولو به جیووانا راجیونیری، دختر باغبان ویلا علاقه مند شدند. کودکی که اولین بار در پنج یا شش سالگی با لورنزینی ها آشنا شد، اغلب در باغ و خانه آنها می دوید و با خانواده بسیار صمیمی شد، زیرا هیچ یک از برادران لورنزینی فرزندی نداشتند. او گهگاه برای بازدید آنها از تئاتر در فلورانس دعوت می شد، یا هر زمان که آن ها به یک سواری می رفتند.
کراچینا میگوید: «در کتابی که نیکولا ریلی با عنوان پینوکیو در کاسا سوآ نوشته است، ریلی مینویسد که یک بار، پس از اینکه لورنزینیها جیووانا را از خانهاش – که چند صد متر با ویلای آنها فاصله داشت – بردند، او مقداری بنزین رد کرد. «مادر جیووانا گفت که او نمیتواند این کار را جلوی پادرونی (استادها) انجام دهد. او که احساس شرم می کرد، برای مدت طولانی از آنها پنهان شد.» کراچینا می افزاید: هر وقت او را برای پیاده روی می بردند، جیوانا وانمود می کرد که خواب است.