بیوگرافی و ادبیات

زندگی و سرنوشت: رمان شوروی “برای خواندن خیلی خطرناک است”

نیکلاس بارت، برای دومین بار در مجموعه کتاب‌های ممنوعه بی‌بی‌سی فرهنگ، می‌نویسد: زندگی و سرنوشت واسیلی گروسمن پرتره‌ای از شوروی در جنگ جهانی دوم خلق کرد که «گسترش بزرگ تاریخ را در کنار جزئیات دانه‌بندی درون» آشکار کرد.

در طی گذشت ماه های اخیر، افراد معترض در روسیه به دلیل به همراه داشتن تابلو های خالی، همچنین دادن نسخه های نوزده و هشتاد و چهار و توصیف درگیری هایی که باعث کشته شدن ده ها هزار سرباز روسی به عنوان ” جنگ” شده بودند، دستگیر شدند. داشتن آزادی بیان در کشور روسیه، سابقه ای کشسان داشته است. آزادی ها آمدند و رفتند. یک نمونه از آن در سال 1956 هنگامی که نیکیتا خروشچف به عنوان رهبر اتحاد جماهیر شوروی، ریاست اولین کنگره حزب خود را بر عهده داشت،اتفاق افتاد. با نزدیک شدن به پایان کنفرانس، شایعه ای در سالن همایش پخش شد. قرار بود بعد از ظهر همان شب یک “جلسه بسته” برگزار شود. هیچ کس از مطبوعات یا خارج از اتحاد جماهیر شوروی اجازه حضور در آن را نخواهد داشت. زمانی که خروشچف کمی بعد از نیمه شب به صحنه بازگشت، کاری کرد که در سه دهه گذشته هیچ کس در روسیه تصورش را نمی کرد که شاهد آن باشد. او استالین را محکوم کرد.

خروشچف اعلام کرد که ارتش مخفی شکست ناپذیری ساخته بود تا با آن دشمنان خود را نابود کند. کروشچف برای ایجاد وحشت حکم ده ها هزار اعدام را در یک زمان امضا کرده بود. اگر او از این کار سر باز می زد او را به عنوان دشمن و خیانتکار می شناختند. با این وجود سخنرانی کسل کننده او با وقفه های متعدد به مدت 4ساعت به طول انجامید. در آن زمان استالین هنوز به عنوان خدا بر سر قدرت بود. حکم توهین کردن به او در خلوت مرگ بود چه رسد به توهین به در مکانی عمومی.

برای خروشچف، احتمالاً هدف فوری تضعیف رقبای استالینیستی خود در دفتر سیاسی بود، اما در درازمدت او همچنین در تلاش بود تا از توتالیتاریسم جدا شود. و در حالی که متن سخنرانی راز دولتی تلقی می شد، عواقب آن به زودی آشکار شد. مجسمه های دیکتاتور فقید پایین آمد، زندانیان سیاسی آزاد شدند، استالینگراد به ولگوگراد تبدیل شد و استالینو بار دیگر دونتسک شد.

وقتی واسیلی گروسمن نویسنده متوجه شد چه اتفاقی می افتد، حتماً فرصتی را حس کرده است. او در یک خانواده یهودی در بردیچف، شهری کوچک در غرب کیف به دنیا آمد. پدر او یک منشویک بود، جناحی از کمونیست های میانه رو که قبل از ریشه کن شدن در دوران استالین در انقلاب شرکت کرده بودند. گروسمن در بزرگسالی در حین کار در معدن زغال سنگ در دونباس داستان های کوتاهی نوشت که توجه ماکسیم گورکی را به خود جلب کرد.

اعزام از خط مقدم

در ژوئن 1941، آلمان تهاجم ویرانگر خود به اتحاد جماهیر شوروی را در مقیاسی بسیار گسترده آغاز کرد که پردازش آن تقریباً غیرممکن است. گروسمن به عنوان خبرنگار جنگی برای Krasnaya Zvezda (ستاره سرخ)، روزنامه ارتش محبوب در میان سربازان و غیرنظامیان، به خط مقدم اعزام شد. شایعه شده بود که استالین قبل از انتشار هر صفحه را خودش می خواند. پنج ماه اول جنگ شاهد فاجعه پس از فاجعه برای مدافعان بود زیرا آلمان در عمق روسیه پیشروی کرد و صدها هزار سرباز شوروی را اسیر کرد. در اتحاد جماهیر شوروی، جرم “شکست” اغلب با اعدام مجازات می شد. گروسمن بدون شک بیشتر از آن چیزی که می توانست ثبت کند دید.

ولی با وجود تمام این حرف ها ، او توانست با عنوان یکی از معتبرترین روزنامه نگاران اتحاد جماهیر شوروی ، معروف شود. او در زمان سرکوب، بدون داشتن دفترچه و حتی یادداشت برداری توانست اعتماد مصاحبه شوندگان را به خود جلب کند.او معتقد بود اگر کنار سربازی که دارد استراحت می کند بنشینیم، همه چیز را برای ما تعریف خواهد کرد حتی اگر چیزی از او پرسیده نشود.

او مصاحبه شوندگانش را به تکرار اعمال قهرمانانه اغراق آمیز یا تکرار کلیشه های کمونیستی به خاطر تبلیغات تشویق نمی کرد و خودش هم این کار را نمی کرد. سر آنتونی بیوور که برای کتاب‌هایش در مورد نبردهای استالینگراد و برلین از روزنامه‌نگاری گروسمن استفاده زیادی کرد، می‌گوید: «او به دلیل اینکه یک روشنفکر یهودی بود که مورد احترام فوق‌العاده بود سربازان بود. “به محض خواندن مقالات او، دیدند که او تنها کسی است که حقیقت را می نویسد. گروسمن در سنگر آنها را ملاقات می کرد و هرچه می گفتند حفظ می کرد.”

معرفی بهترین رمان های جهان

  • جنگ و صلح
  • صد سال تنهایی
  • دنیای قشنگ نو
  • بوف کور
  • سمفونی مردگان

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا